نودهشتیا | دانلود رمان جدید

رمان سارا ویرایش شده - ورژن اصلی

رمان عاشقانه سارا از ابوالمحمدی

رمان جدید برای آیفون و اندروید و کامپیوتر

  danlod roman jadid irani

دانلود رمان سارا pdf,java,epub,apk

سایت جدید باغ رمان ایرانی!

دانلود رمان جدید سارا با فرمت پی دی اف ، جار ، آیفون ، اندروید

داستان رمان سارا نودهشتیا

نام کتاب رمان : سارا

 دست خط : خانم ابوالمحمدی

 مختصری از داستان:

آنقدر دور و برم شلوغ است که نمی دانم چه کار کنم. تمام رنگ های اطرافم سیاه است.جز تاریکی چیزی نمی بینم.تمام کسانی که در طول عمرم با آن ها معاشرت داشته ام، حال همگی دورم هستند، آن هم با لباس های سیاه و چهره های به ظاهر افسرده و ناراحت. حتی تمام دوستان و همکاران پدر نیز حضور دارند، همه افسران و تیمساران عالی رتبه ارتش با همسران نازپرورده و باریک بین خویش، اعضای خانواده نیز جمع اند. خاله ها با جواهر آلات و لباس های اشرافی و تورهای زینتی مشکی. عمه خانم با آن وقار و ابهت خویش، مجلس را با حضورشان رونق بیشتری بخشیده اند.
در این بین مهمترین کسی را که می خواهم ندارم، پدرم در کنارم نیست تا به وجود یگانه خواهرش احساس افتخار کند و مرا با بودنش مطمئن و امیدوار سازد. اینان همه جمع شده اند تا تسلای خاطم گردند. در فراغ تنها عزیز زندگی ام پدر، نمی خواهم باور کنم که تنها امید و ودوست زندگی ام، تنها همدم شب های تنهایی ام، یگانه پشتیبان هستی ام را به این راحتی از دست داده باشم.امروز سومین روزی است که بی حضور وی طلوع خورشیدرا می بینم و ای کاش نمی دیدم.
پدر، عزیزترین و تنها امیدم در زندگی بود و من بی او و بی حضورش، معنای تنهایی را خیلی بیشتر از آن چه که هست حس می کنم و می فهمم. او یکی از پر افتخارترین تیمسارهای ارتش بود که هزاران نظامی را تربیت کرده بود و چقدر در این کار تبحر داشت. من هم یکی از سربازان وی بودم، که با عشق فرامینش را اطاعت می کردم و او چقدر از این کار لذت می برد. اما حال نیست تا ببیند یگانه فرزندش، در این شرایط سخت، چگونه یکه و تنها از پس مشکلات بر آمده، ناراحتی ها اورا از پا نینداخته، و به جای اشک ریختن و بی تابی سعی در برقراری هر چه باشکوهتر مراسم بزرگداشت پدر می کند.

رمان شالیزه ویرایش شده - ورژن اصلی

رمان عاشقانه شالیزه از شهره وکیلی

رمان جدید برای آیفون و اندروید و کامپیوتر

  danlod roman jadid irani

دانلود رمان شالیزه pdf,java,epub,apk

سایت جدید باغ رمان ایرانی!

دانلود رمان جدید شالیزه با فرمت پی دی اف ، جار ، آیفون ، اندروید

داستان رمان شالیزه نودهشتیا

نام کتاب رمان : شالیزه

 دست خط : شهره وکیلی

 مختصری از داستان:

اندام باریک و موزون و قدش نسبتا از بقیه بلندتر است.در طی چند روزی که به این دبیرستان آمده بود، با کسی نجوشیده است.به دلیل بلندی قدش نیمکت آخر می نشیند.گلپر پاشایی و نازلی هورمزد هم روی همان نیمکت می نشینند، طی روزهای گذشته هر دو سعی کردند با او گرم بگیرند اما او راه نمی داد ....

رمان زخم خوردگان تقدیر ویرایش شده - ورژن اصلی

رمان عاشقانه زخم خوردگان تقدیر از فهیمه رحیمی

رمان جدید برای آیفون و اندروید و کامپیوتر

  danlod roman jadid irani

دانلود رمان زخم خوردگان تقدیر pdf,java,epub,apk

سایت جدید باغ رمان ایرانی!

دانلود رمان جدید زخم خوردگان تقدیر با فرمت پی دی اف ، جار ، آیفون ، اندروید

داستان رمان زخم خوردگان تقدیر نودهشتیا

نام کتاب رمان : زخم خوردگان تقدیر

 دست خط : فهیمه رحیمی

 مختصری از داستان:

دختر جوان در گوشه اتاق کوچک و محقر نشسته بود و به بازیگوشی خواهر خردسالش به نظاره نشسته بود خواهر کوچکش
تلاش مینمود تا تکه اسفنجی را بزور در سوراخ گردن عروسکش فرو کند و از آن بجاي سر عروسک افتاده استفاده
کند.دختر جوان با نگاه خود تلاش خواهر کوچک را میکاوید و از اینکه او نمیتوانست عروسکی سالم داشته باشد
بحالش دل سوزاند.کودکی و طراوت دختر خردسال نگاه دختر جوان را متوجه گلهاي سرخ و درشت پرده کرد که
میرفتند در اثر تابش خورشید به زردي گرایند. 3 خواهر دیگرش هنوز از مدرسه بازنگشته بودند و مادر نیز تا غروب
بخانه باز نمیگشت .دختر بلند شد و چروك لباس سیاه رنگش را صاف نمود این لباس بهترین لباسی بود که د راختیار
داشت .قدمت لباس به 4 سال پیش و بزمان فوت پدرش میرسید.قد لباس کمی کوتاه شده اما نه آنقدر که نتواند از آن
استفاده کند.او پرده اتاق را کنار کشید تا آفتاب اتاقشان را گرم و روشن سازد .حیاط قدیمی و کهنه با حوضی سیمانی و
شکسته شده که فاقد آب بود دل او را ازرد و با خود گفت که در دنیا از هیچ کجا مثل این اتاق و این حیاط تنفر ندارد

رمان جدید برای آیفون و اندروید و کامپیوتر

دانلود رمان جدید با فرمت پی دی اف ، جار ، آیفون ، اندروید

رمان مژگان زارع بنام عروس مرده

پیشنهاد میکنم بخونید

نام داستان : عروس مرده

 به قلم : مژگان زارع

  تعداد صفحات Pdf : پانصد و شصد و یک

 تعداد صفحات jar: سه هزار و دویست

 مختصری از داستان: دختری به نام سارا روز جشن عروسیش توی سانحه ای فوت میکنه و میمیره..!

و وقتی اینکه زندگی مشترکی رو تجربه کنه پیدا نمیکنه..
اما قبل از جدا شدن کامل روحش این فرصت رو پیدا میکنه که ببینه بعد از خودش چه اتفاقاتی بر سر عزیزا و اطرافیانش میفته..
میبینه چطور مرگش سرنوشت همسر و دور و بری هاشو دستخوش تغییر میکنه...
و در اخرین لحظات بودنش از خدا میخاد هیچ وقت کسی رو به حال خودش رها نکنه...
چرا سارا این دعا رو میکنه..!

رمان آزاده دریکوندی بنام بی تردید

رمان جدید برای آیفون و اندروید و کامپیوتر

دانلود رمان جدید بی تردید با فرمت پی دی اف ، جار ، آیفون ، اندروید

داستان , داستان عاشقانه , داستان عاشقانه کوتاه , داستان عاشقانه واقعی

منتشر شد از سایت رمان98 

نام داستان : بی تردید

 دست خط : آزاده دریکوندی

این رمان اولین بار از سایت رمان98 انتشار پیدا میکنه

و منبع این رمان هیچ سایت رمانی نیست

تاریخ انتشار 10 اسفند

 مختصری از داستان:

 ماجرای رمان در دهه ی هشتاد شروع می شود و در دهه ی نود به پایان می رسد

از ادم های معتبر و ثروتمند تهران در قدیم یکیش همین حاج احمد کیانمهر بوده که هنوز اسمش بعد از فوتش بر سر زبان هاست ...
حاجی کیانمهر وصیت هایی میکنه که نوه هاش و بچه هاش موظف به عمل به وصیت هستند ..!
نوه های حاجی که ماجراهای عاشقونه ای براشون پیش میاد و فرزنداش هم که ناخواسته به وصیت عمل نمیکنند و همه ..

رمان روح دزد از محمد محمودی

دانلود رمان جدید روح دزد از محمد محمدی

رمان ترسناک جدید روح دزد 

داستان کوتاه ، داستان کوتاه ترسناک ، داستان روح دزد

کپی بدون ذکر منبع حرامه

داستان اینطوری شروع میشه که:

با خواهش و تمنای زیاد به پدرم گفتم: ولی من باید بدونم که توی اون انبار چه چیزی
هست که
شما منو از رفتن به اونجا منع میکنید ..! پدر با دلی گرفته نظری به من
انداخت.مثل اینکه چیزی تو قلبش باعث میشد از آن انباری متنفر باشد و
همین
بیشتر منو شیفته و بیقرار به فهمیدن آن میکرد. با نا امیدی ادامه دادم: لطفا، خواهش می
کنم
من باید بفهمم اون تو چی هست ...!
پدرم هیکلیه با شونه ها ی پهن و تنها نقطه مشابه درون ما موهامونه که مال هردویمان لخت
سیاه و است.پدر به رو به رو خیره
شده بود.انگار خاطره ای برایش زنده ش
ده
بود.مثل اینکه وجود مرا در اتاق فراموش کرده بود.آهی کشیده و بیرون رفتم.ما
در خانه یا بهتر بگویم.کاخی زندگی میکنیم که به گفته ی پدرم از اجد
ادمان به ما
رسیده است.خانه ای با بیست اتاق و کلی راهرو که این اتاق ها را به هم متصل
می کند! خانه ی ما یک هزارتوی واقعی است.به سمت اتاقم حرکت کردم.اتاق
من
در نزدیکی در بود و باید از دو راهروی دیگرنیز می گذشتم تا به اتاقم برسم.دلم
برای مادرم تنگ شده بود.او دوسال پیش وقتی من 12 ساله بودم در اثر

تصادف از دونیا رفته بود ..

رمان زنانگی به توان ابدیت از سارا نرا

دانلود رمان زنانگی به توان ابدیت

داستان کوتاه زنانگی به توان ابدیت از سایت رمان98

Novel Femininity to be an eteity

شروع داستان اینجوریه:

هنوز صدای کلیدش در قفل غریبست ..
نگاهم از قاب گوشی و جاسویئچی مارک مینیش به دستاش که بند باریک دور مچ پاشو باز میکرد افتاد ..
ناخوداگاه دستام رفت توی جیبم و به دیوار تکیه دادم.
خریدکرده بود.
کفش ..
ازش پرسیدم: مگه کفش احتیاج داشتی؟
جواب نداد و رفت دستشویی
یادم افتاد که شوهی سابقم همیشه این سوال رو از من میپرسید و منم همیشه حاضر جواب بودم و جواب میدادم کفش مگه خمیر دندونه که وقت نیاز بخری ..!؟
از دیدن کفش خوشحاال بودم و دادی زدم: راستی، تو دستشویی خمیر دندون هست؟
جواب داد اره. قشنگه نه؟ ..سایزش هم هفتاد و هر دو میتونیم بپوشیم.
اصلا فکر نمیکردم سایز پای اونم هفتاد باشه..خیلی خوشحال بودم از اینکه بدون احتیاجی کفش خریده بود که دلم میخواست بهش نگم که دیگه هیچ وقت حق نداره میز کارمو مرتب کنه ..!

خسته بود و ..

رمان برده شیطان از افشین جاهد

دانلود رمان برده شیطان 

داستان ترسناک برده شیطان 

تعداد زیادی از کاربران بهمون گفته بودند رمان ترسناک و رمان جدید بزاریم

به همین خاطر امروز ما رمان های جذاب و ترسناک و جدید گذاشتیم

امیدوارم خوشتون بیاد و نظر فراموش نکنید و بی تفاوت رد نشید 

رمان چیزی برای ارامش از وحشتناک - Vahshatnak

دانلود رمان چیزی برای آرامش با فرمت کامپیوتر و اندروید

داستان عاشقانه چیزی برای ارامش

دانلود داستان عاشقانه چیزی برای ارامش

خواستم از اتاق بیرون

بروم که یک جفت جوراب گلوله شده ی بدبو توجه ام را به خود جلب
کرد آهی از سر آسودگی کشیدم خیالم راحت شده بود پس امید دیشب به خانه آمده! زیر لب
غرغر میکردم و به کندی چای مینوشیدم: به خیالم شوهر کردم اینم شد شوهر
؟
من بمیرمم
نمیفهمه! دیگه حالم از این زندگی بهم میخوره! چای را نصفه نیمه رها کردم و به سرعت لباس
پوشیدم نیم چکمه های پاشنه بلندم را به پا کردم هرچند پاشنه هایش اذیتم میکردم اما بهتر از یخ
زدن پاهایم بود! بااحتیاط از پله ها پایین رفتم و متوجه شدم شلوارم گشاد شده است، طولی نکشید که
سوار تاکسی شدم ترجیح دادم خودم
رانندگی نکنم میترسیدم تصادفی روی دهد! به قول خودم من
که شانس ندارم، تاکسی جلوی آزمایشگاه نوین توقف کرد و من پیاده شدم ساختمان کج و کوله ای
بود چندین سال پیش پدرم خودش اینجا را ساخته بود اگر پای پدرم درمیان نبود هرگز اینجا کار
نمیکردم..

رمان زندگی دوباره

دانلود رمان زندگی دوباره

دانلود رمان جدید زندگی دوباره از شیوا همتی

کپی از رمان ها با ذکر منبع امکان پذیره و در صورت مشاهده بی شک گزارش میدیم

اگر بدنبال رمان با موضوع جدید 

اون روز قطرات کوچک باران از آسمون چیکه میکرد ..!. من از دبیرستان به خانه برمی گشتم.وارد کوچه ای شدم که خانه مان اونجا بود.هنوز چندین قدم با خانه فاصله داشتم که صدایی مرا از حرکت باز داشت.
خانم من رو می بخشید.خانه اقای رحمانی در این کوچه است؟
نگاهی به او کردم و با دست منزلمان را به او نشان دادم.او از من سپاسگذاری کرد و به سمت خانه رفت و زنگ زد.بعد به سمت من نگاه کرد که همانطور در چند قدمی خانه ایستاده بودم و او را نگاه می کردم. سرم را پایین انداختم و به طرف خانه رفتم.در خانه باز شد.مادر نگاهی به من و بعد نگاهی به ان مرد کرد.من سلام کردم و سپس وارد خانه شدم.صدای مادر را می شنیدم که از مرد جوان می پرسید منزل چه کسی را می خواهید با چه کسی کار دارید.به طرف اتاق رفتم و لباسهایم را عوض کردم و پس از شستن دست و صورتم وارد آشپزخانه شدم.برای خودم چای ریختم و در حالی که با یک لیوان چای وارد اتاق می شدم، با صدای بلند گفتم :؟ مامان کی بود چه کار داشت. به یک باره ان مرد را دیدم که درست رو به رویم روی مبل لم داده.مرد غریبه سلام کرد و من در حالیکه از خجالت سرخ شده بودم و دست و پایم را گم کرده بودم جواب سلام او را دادم.

رمان ژالاب

دانلود رمان ژالاب

دانلود رمان جدید ژالاب از ناهید سلیمان خانی - ناهید سلیمانی 

این رمان رو هم تقدیم میکنم به همه اونایی که بازم ما رو همراهی میکنن و با انتقاداتشون راهنمای ما هستند

توی اکثر پست ها میگم بهتون که سایت اگر مطالبش کم شده چون از نو پالایش کردیم و به زودی با پست های خوبی در خدمتونیم

چون بی شک رمان های جدید اکثرا منبع اصلی ان خود ما هستیم و بدون موضوع تکراری

زلف های رویا که بلندی آن تا روی کمرش میرسید را کشیدم و گفتم:{ حالا کی می روید ..! }
رویا موهای بافته شده اش را از دستم بیرون کشید و کش موهایش را سفت کرد. بعد سرش را به نشان نمیدانم تکان داد، خیلی تاسف می خوردیم. بخصوص من که جز رویا دوست صمیمی دیگری نداشتم.حدود دو ماهی بود که پدر رویا برای کار به شهرستان رفته بود. حالا بعد از دو ماه دوری برگشته و گفته که کار و بارش حسابی گرفته. خانه ای هم اجاره کرده که رویا و مادرش را با خودش ببرد. با خودم فکر میکردم امسال تابستان خوبی داشته باشیم، با هم میخندیدیم و میگفتیم و حسابی شاد بودیم. ما که برای مسافرت به جایی نمیرفتیم. یعنی اینجور بگم که هیچ وقت نمیرفتیم. همیشه داخل خانه بودیم. مامان صدا کرد: «فیروزه! بیا آب بریز برام میخام بچه را بشورم! »از رویا خداحافظی کردم و دویدم. بچه، داداش کوچکم علی بود. روزی دو الی سه بار باید با آفتابه آب میریختم تا مامان بشوردش. یک بار بدنش زخم شده و دکتر گفته بود باید بدنش را روزی چند بار با آب گرم بشوییم و پماد بزنیم تا زخم هایش خوب شود. وقتی آب می ریختم صورتم را آن طرف می گرفتم تا حالم به هم نخورد. ولی علی پاهایش را تکان می داد و کیف می کرد. مامان دائم می گفت: «بچه آرام! الان نجسم می کنی »یک غر هم به من زد که:« فیروزه، روی دستم آب نریز، روی پای بچه بریز »
علی را بغل کردم و بردم تو اتاق تا مامان کهنه هایش را دم حوض بشوید. چه قدر خوب می شد اگر علی همسن رویا بود تا با هم بازی می کردیم، آن وقت از رفتن رویا این قدر غصه نمیخوردم.

رمان شایان

دانلود رمان شایان

دانلود رمان جدید شایان از زینب خاکبیز

این رمان هر چند که به اسم شایان نامگذاری شده ولی اصل رمان حول محور عسل میچرخد
و شایان ابزاری بیش نیست در این داستان
خلاصه و مختصری مفید از داستان از این قراره که:
عسل دلبخاته پسری به اسم شایانه که برای گرفتن مدرک وکالت به خارج رفته بوده و پدرش فوت میکنه و برمیگرده و البته مدرکش رو میگیره و میاد
ولی وقتی اون میاد که از اون طرف عسل پدرش به خاطر خودخواهی های شخصی اونو شوهر داده به زور
وقتی که ازدواج میکنه هر روز پسر همسایه مزاحم عسل میشه ولی یه روز اتفاقی پسرک پیرمردی رو با موتور میزنه و حدود 4 سال بهش حبس میدن
وقتی ازاد میشه پی تلافی و انتقامه و شوهر عسل میفهمه این داستان مزاحمت رو و به عسل شک میشه و تصمیم میگیره طلاق بگیره ..
روزی رو برای این امر در نظر میگیرن
عسل از قبل جریان رو برای شایان میگه و شایان از عمد وکیل شوهر عسل میشه اما به نفع عسل
از عسل حمایت میکنه و البته عسل از اون خواهش میکنه به نفع عسل حرف بزنه و بگه که سو تفاهمی بیشتر نبوده و شوهر عسل از این تصمیم منصرف بشه و ثابت شه تقصر اون پسرک بوده ..
در آخر درسته که شایان به عسل نمیرسه ولی ثابت میکنه که عسل رو دوسش داره و اینجوری ابراز علاقشو ثابت میکنه
عسل و شوهرش و دخترشون به زندگیشون برمیگردن و به زندگی شیرینشون ادامه میدن و از شایان تشکر میکنن

رمان بانوی اسفند

دانلود رمان بانوی اسفند

دانلود رمان جدید بانوی اسفند از مریم کریم خانی 

دانلود رمان بانوی اسفند با فرمت Pdf

Novel by maryam karim khane – Lady Mar 

 Iranian new novel Lady Mar

معرفی کوتاه رمان:

رمان راجب دختری به نام کتایون
کتایون تو بیمارستان کار میکنه و پرستاره و توی یکی از همین روزا
با پسری به اسم شروین و پدرش به نام سیاوش اشنا میشه ...
توی گذر زمان کتایون و شروین با هم صمیمی تر میشن و ..
شروین مادرش طلاق گرفته و با یه شخص ثروتمندی ازدواج کرده ..!
بعد از مدتي کتايون با بيماري به اسم شهریار اشنا میشه و با توجه به بیماری شهریار عاشقانه باهاش ازدواج میکنه ..!
. شهریار از دنیا میره اونم زمانی که کتایون باردار میشه ..
و حالا بعد چند سال کتایون با دخترش باران زندگی جدیدش رو از نو با ازدواج با سياوش و در کنار فرزندش شروين آغاز ميکند.

رمان کژال

دانلود رمان کژال

دانلود رمان عاشقانه کژال از ماندانا معینی 

دانلود رمان کژال از ماندانا معینی ملقب به م.مودب پور

دانلود رمان عاشقانه کژال اندروید، جاوا، تبلت، پی دی اف، آیفون

مختصری از رمان:

 شخصی به نام کوروش سالها در آمریکا تحصیل کرده وزندگی و انجا با دختر ایرانی ازدواج کرده و یک بچه ای هم دارن ..همیشه زبان زد بودند خانواده سرشناس کیازند .. برای خانواده متدین و سخت گیر و متعصب کیازند این رخداد متحیر کننده هست... .و حالا بعد سالها کوروش بدون همسرش و با فرزند چهار سالش به ایران اومده..این خبر مانند بمب در فامیل میترکد هرکس چیزی میگوید مهم تر از همه سن کم کوروش است و دخترایی که هنوز هم برای ثروت و زیباییش دندان تیز کرده اند ....

رمان کلبه ی آنسوی باغ

دانلود رمان کلبه آنسوی باغ

دانلود رمان عاشقانه کلبه ی آنسوی باغ از ناهید سلیمان خانی

دانلود رمان کلبه ی آنسوی باغ از ناهید سلیمان خانی

دانلود رمان کلبه آنسوی باغ اندروید، جاوا، تبلت، پی دی اف، آیفون

مختصری از رمان:

ماجرا راجب نسرینه که با یه به بنز سفید دچار حادثه میشه و به شدت صدمه می بینه و این وسط چهانگیر خاطر خواه و عاشق نسرین میشه و اونقدرا میاد و میره که نسرین رو هم وابسته و عاشق خودش می کنه.اما و اما غافل از اینکه نامزد دخترخاله ش الهام بوده این اا جهانگیر و نسرین زمانی قضیه رو میفهمه که دیگه دیر شده بوده و جهانگیر الهام رو ول کرده بوده! الهام هم به نسرین میگه که انتقام این کار رو میگیره .......

رمان باغ مارشال

دانلود رمان باغ مارشال

دانلود رمان عاشقانه باغ مارشال از حسن کریم پور

دانلود رمان باغ مارشال از حسن کریم پور

دانلود رمان باغ مارشال اندروید، جاوا، تبلت، پی دی اف، آیفون

مختصری از رمان:

زندگینامه مردی به اسم خسرو اسفندیاری که عشایری است و از استان فارسه و خانوادش ناهید رو که دختر یکی از خان های بزرگ هست و از کوچیکی با هم بزرگ شدن و برای همسری او انتخاب کردند ...
ولی خسرو بر حسب اتفاق با دختری به نام سیما آشنا میشه و از شهر و کاشانه خودش دور میشه و از خانوادش دست میکشه و به لندن میره و اونجا دچار یه قتل میشه یا اینجوری بگم که به خاطر یک اتفاق دست به قتل میزنه ...

رمان پنجره

دانلود رمان پنجره

دانلود رمان عاشقانه پنجره از فهیمه رحیمی

دانلود رمان پنجره از فهیمه رحیمی

دانلود رمان پنجره اندروید، جاوا، تبلت، پی دی اف، آیفون

مختصری از رمان:

راجب دختری با چشمان تیله ای که عاشق همسایشون شده و جالب اینه که همسایشون معلم ادبیاتشه ...
کاوه که پسری منطبت و خشنه به مرور و چن بار از اشتباهات مینا میگذره و این یعنی کاری که در مقابل هیچ دانش اموزیش انجام نداده و گذشت ..!
مینا هم به مرور زمان و در پی رفت و امدهای درسی و خانوادگی از عشق پنهان او مطلع میشه و اما کاوه وادار به پذیرش چیزی میشه که برای مینا ضربه جبران ناپذیری و وحشتناکیه ..

رمان پیمان عاشقی

دانلود رمان پیمان عاشقی

دانلود رمان عاشقانه پیمان عاشقی از نجمه صاحب الزمانی

دانلود رمان پیمان عاشقی از نجمه صاحب الزمانی 

دانلود رمان پیمان عاشقی اندروید، جاوا، تبلت، پی دی اف، آیفون

مختصری از رمان:

دختری به نام الهه از قشر متوسط جامعه که اوضاع مالی خانوادش با فوت پدرش به چالش کشیده میشه ...
زهره که دوست صمیمی الهه هست اون رو به خونشون دعوت میکنه و اونجا پیمان که همکار برادر زهره هست با الهه یا میشه گفت الهه با پیمان اشنا میشه و ودل به دل اون میده ..!
پیمان قول میده بهش که به زودی نظر مادرش رو جلب میکنه و به خواستگاری الهه ... 

رمان خلوت شب های تنهایی

دانلود رمان خلوت شب های تنهایی

دانلود رمان عاشقانه خلوت شب های تنهایی از فهیمه رحیمی

دانلود رمان خلوت شب های تنهایی از فهیمه رحیمی

دانلود رمان خلوت شب های تنهایی اندروید، جاوا، تبلت، پی دی اف، آیفون

مختصری از رمان:

یک روز
دفتر خلوت شبها را در اوج ناامیدی آغاز کردم و اینک با
هزاران امید و آرزو، به این که ساحل نشستگان چشم به دریا داشته باشند تا به موقع برای نجات غریقی
اقدام کنند این دفتر را به پایان می برم.
مسلول نا امید دیروز و سلامت یافته امروز..!

از پله های زیرزمین چاپخانه بالا آمدم تا در میان ازدحام مردمی که در حال رفت و آمد بودند، شاید
بتوانم سهمی از هوای آزاد خیابان داشته باشم و دوباره به آن دخمه باز گردم. وانت ب
ار برای تخلیه کاغذ
درست روبروی چاپخانه پارک کرده بود و راننده به بچه ها در تخلیه کاغذ ها کمک می کرد. مقابل دیوار
چاپخانه را دو دستفروش بساط کرده بودند که سمت راستش آقای فری با پهن کردن پارچه برزنتی لباس
مردانه وارداتی می فروخت و در سمت چپ آقا خانف کتابهای
دست دوم را به کمتر از نصف قیمت حراج
کرده بود. کار و بار آقا فری پر رونق تر از آقا خانف بود ضمنا آدمهایی که در کنار بساط کتابفروشی
خانف می ایستادند و به عنوان کتابها زل می زدند بیشتر از آن دیگری بود اما پولی که خرج می شد به
کاسه مسی آقا فری ریخته می شد.
خودم یکی، دو تایی کتاب از خانف خریده بودم و با او سلام و
علیکی هم داشتم...